نوبهار



نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی .............. که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش...........که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی................. وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است................. حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف ................ گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست.........رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد................. صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

5 نظرات:

Hamid Bahrami گفت...

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بردوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام

Mohsen گفت...

روان پرور بود خرم بهاری ---- كه گيری پای سروی، دست ياری
و گر ياری ندارد لاله رخسار ---- بود يكسان به چشمت لاله و خار
چمن بی همنشين زندان جانست ---- صفای بوستان از دوستان است
غمی در سايه جانان نداری ---- و گر جانان نداری جان نداری
بهار عاشقان رخسار يار است ---- كه هر جا نوگلی باشد بهار است

Farhad Farzbod گفت...

خاک جان يافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا این همه دل تنگ شدی
باز کن پنجرها را
و بهاران را باور کن
- فريدون مشيری -

بهزاد گفت...

نوروزتان پيروز! از هر چه بگذريم سخن دوست خوشتر است ﴿هر بار كه صفحه را تازه كنيد، غزل تازه‌تری خواهيد شنيد﴾.

ناشناس گفت...

میگویند یک روز می آیی ؛ یک روز
دوباره می آیی و دلهای کوچکمان بهار بودنت را جشن می گیرند.
می گویند بودنت آنقدر بزرگ است که تمام دلهای جهان را در خود میگیرد.
میگویند بودنت پایان تمام تنهاییمان است و اگر بیایی دلهایمان یکی خواهد شد.
پس ما هم میمانیم بی خستگی تا آن زمان که ولوله فرشتگان ظهور ترا برایمان مژده آورد.

اى غايب از نظر به‏خدا مى‏سپارمت
جانم بسوختى و به‏جان دوست دارمت

آخرین جمعه سال 83 هم گذشت
یا مهدی