چند روز پیش داشتم یک کتابی میخواندم با عنوان «ازدواج: آموزش پیش از ازدواج»... آقا شما اگر میخواهی تا آخرش بخندی، اصلا نخوان! برو دنبال کارت! عرض میکردم. آقای مهدی میرمحمدصادقی این کتاب را به قول خودش اقتباس، تالیف و تدوین کرده است و معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی آن را چاپ کرده است. این کتاب به بحث دربارهی دوران آشنایی و اشتباههای رایج در آن، انواع عشق و تاثیر دوران کودکی فرد بر انتخاب عشقی، انتخاب همسر و دلایل درست و نادرست برای ازدواج، نامزدی و مرزها و حریمهای آن، دوران عقد و موضوعات بین خانوادهها، سال اول ازدواج و مراحل مختلف پس از ازدواج میپردازد. به عنوان اولین کتابی که در این باره خواندم به نظرم کتاب جالبی بود. فکر کردم چند بخش از آن را برای شما بازگو کنم. شاید شما هم تشویق شدید. البته منظورم این است که تشویق شدید که کتاب را بخوانید! نکتهی دیگری که به نظرم جالب آمد، این بود: «ازدواج، تنهایی و دلتنگی را از بین نمیبرد. انسانها در بیشتر جوامع گویا تمایل دارند که نسبت به ازدواج واقعبین نباشند. گاهی ازدواج را آن قدر دست بالا میگیریم که هرگز نمیتوان به آن دست یافت. تا جایی که حتی در رویاها هم قابل دسترسی نیست...وقتی ازدواج میکنیم افسرده میشویم. چرا که واقعیت آن گونه نیست که در فیلمها و داستانها دیده و خواندهایم... پیش از ازدواج حداقل گاه و بیگاه احساس تنهایی و دلتنگی میکنیم و بعد از ازدواج هم برخی اوقات دلتنگیم. با این که ازدواج کردهایم و در جمع زندگی میکنیم، باز هم احساس تنهایی، احساس انزوا و دورافتادگی از دیگران ما را رها نمیکند. هر فردی حتی با یک ازدواج موفق هم برخی اوقات این احساسات به سراغش میآید. لازم است که بدانیم این احساسات چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج امری کاملا طبیعی است.» اینجا هم لیست جالبی از دلایل نادرست برای بچهدار شدن دیدم. یک دفعه بگو بچهدار نشوید و خیال همه را راحت کن! خلاصه این که با خواندن این لیستها دیدم که همون یکی دو تا دلیلی هم که برای ازدواج داشتم از دلایل نادرست بود! در ضمن به نظر شما این لیست افرادی که برای ازدواج مناسب نیستند، یک اشکالی نداره؟