مهملات یک روز بهاری



باد سردی از انتهای این روز بهاری ، شنگول می وزد و این شنگولیش چون چکشی بر ثانیه های ذهنم می نشیند. یاد تیزی از تو در چشمانم جرقه می زند که با تکان سری آنرا به گوشه ای می افکنم. دوباره از دریچه ای ناشناخته وارد محوطه کوچک خیالاتم می شود و بر دیوارهای سینه ام می کوبد. با نفسم بالا می آید و در سرم چون ترانه جاری می شود و چون می خواهم به زبان بیاورم ، هجاهای گنگی می شوند که هم وزن تمام نگفتنیهایی است که برای همیشه باقی خواهند ماند. چاله ای باز می شود و من آرام روی دیوارهایش سر می خورم و از آنطرف می افتم و می شکنم. حس طغیان می جوشد و دنیا وآدمهایش را در نظرم کوچک می کند گویی اندکی بیش نمانده است تا همه آنها را تسخیر کنم و تو را در مقابل تسخراتم تحقیر کنم. اما شکسته ها درد می کنند و باز ترانه ها جاری می شوند. عرقی شرمگین از خیال جاری شدن هوسی  پست  روی پوستی بی دفاع از اغواگری شیطانی آرام و بی درد سردم می کند. دری به سوی خودم باز می شود و موریانه های خاطرات از سروکولم بالا می روند. ماری از بوی تن تو به دورم می پیچد و در مغز و دماغم آرام روی پوست نازکش سر می خورد و حلقه می زند و به روح و روانم زخم می زند. مرا نوازش می کند و خون حیات از لبانم می مکد. با دردی شیرین شوکرانش را در لحظه هایم خالی می کند و آسوده رهایم می کند و می رود. متورم ، لرزان و بیحال روی زمین پخش می شوم . زهرش چون خلسه ای است از متاع نادانی و انکاریست صادقانه از جنس فنا. فاصله ایست تا بی نهایت که بن بستی بر بودنش نیست و انگار محکومم تا ابد در این جاده زهر آگین در این دشت خشک بد اقبالی قدم بردارم. خارهایش خیال روزهای آرام و عمیقا خالی تو از بسیار آمیختن هاست و نیزه های خورشیدش، جهش های بلند هوس آمیز تو پی بهره ای آنی در گذشته ای دور است که عقوبتش نا عادلانه تا ابد دامن مرا خواهد گرفت. من به صلیبی که ازخدایان تهی شده بود و آگاهی ، تقدسش را به لجن کشانده بود میخ شده ام و مرگم بر آن التیامی بر خون آشامی تو نشد. حال هر روزصلیب به دوش خودم را تشییع جنازه می کنم و در گورستانِ روزی دیگر به بهانه فاصله ای بیشتر ، دفن می کنم...

4 نظرات:

Esi گفت...

امروز فیلم کروبی رو دیدم...این بشر اگر تو فرانسه با ژاک شیراک رقیب بشه ، مطمئن باشید ژاک شیراک رای نمیاره!!
عالی بود...

گوهرپور گفت...

این وب گاه را امروز دیدم بر حسب یک اتفاق و جستجوی یک مطلب . مطالب را خواندم و از این که آنجا هم اتفاقات ایران را پیگیری می کنند خوشحال شدم .

بهزاد گفت...

جریان کروبی رو جدی می گی؟ من که خیلی سختمه وقتی فکر می کنم بهترین کاندیدای حاضر، کروبی است. امان از انتخاب محدود! کاش کسی تواناتر در صحنه بود. کاش خود مهاجرانی کاندیدا بود. کسی که حداقل بتواند هم حرف خوب بزند و هم خوب حرف بزند. حالا عمل بماند!

Esi گفت...

حالا من یه ذره غلو کردم ولی‌ از میان کروبی و مهاجرانی باز هم کروبی رو انتخاب میکنم. سیاست مدار با روشنفکر تفاوت اساسی‌ داره و اگر روشنفکر جای سیاستمدار بشینه، احتمالا وضع خیلی‌ خراب خواهد شد. سیاستمدار کسیه که به حرفی‌ که می‌زنه ایمان داره ، سیاستمدار جاه طلبه، در ذهنش رابطه بین آنچه که فکر میکنه و آنچه که باید اجرا بشه مشخصه، توانأیی درک ابزارهای ذهنی‌ و کنار هم چیدن آنها رو داره، منابع ( مالی، انسانی‌ ، فرهنگی‌ و ...) رو به خوبی‌ تشخیص میده و میدونه که منابع رو به چه شکلی‌ تسخیر کنه و چگونه به کارها اختصاص بده، میدونه که تو جامعه خودش چگونه باید رفتار کنه و پیچ خمهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی رو در مسیر رشد چگونه طی کنه بدون اینکه بحران بسازه یا قر بزنه. سیاست مدار حریصانه به دنبال رشد و گسترش خودش هست و تنها راه اینکار رو در رشد جامعه در راستای آرمانهای خودش میبینه.

کروبی غیر از اینکه ضریب یادگیری خیلی‌ بالایی داره (هنوز خیلی‌ از سیاست محورهای ما تو اون فضای ۵۰ سال پیشند اما او که ۴ سال پیش با یک شعار عوام فریب اومد، امسال از مدرن‌ترین خواستهای سیاسی حرف می‌زنه و این یعنی‌ ذهنی‌ باز برای پذیرفتن شرایط زمان که برای یک سیاست مدار واجبه)، جاه طلب، حریص و پر انگیزه است و مهمتر از همه پیش زمینه آزادی طلبی و متعالی داره که همین پیش زمینه اون رو جدا کرده. خیلی‌ از سیاسیها جاه طلب، حریص و پر انگیزه هستند مثل هیتلر اما پیش زمینه استبدادی و دروغ گوی دارند. قیقا همین پیش زمینه باعث می‌شه که ما به یکی‌ عتماد کنیم و به یکی‌ نکنیم. مثلا ۴ ساله پیش کروبی سهم نفت را برای جلب آرا مطرح کرد و ما خندیدیم چون میدونستیم عوام پسند اما امسال همون سهم نفت مطرح شده و همه ازش استقبال میکنیم چون پیش زمینش حرکت به سمت اقتصاد لیبرال است. اگر دست دولت از نفت جدا بشه ، انوقت سیاسیها برای رشدشون مجبورند ارمانهایی خودشون رو با جمع تطبیق بدند تا پولی‌ گیرشون بیاد وألا اگر دولت پول نفت فت و فراوان در اختیار داشته باشه، سیاست مدار میتونه ارمانهایی مستقل از جامعه مطرح کنه و اونا رو پیگیری کنه بدون اینکه به جامعه جوابگو باشه.

کروبی یک مشکله اساسی‌ داره و اون اینه که چون به صورت کلاسیک (آموزش و تحقیق )به این ذهنیتی که الان داره نرسیده ، قدرت بیان آنها رو با کلمات نداره و بدون مشاورنش که زبان او هستند، میلنگه اما به حرفاش اعتقاد داره و این مهمه. اصلا سیاست مدار یک دریچه است به دنیای از افکار خاص که او برای صاحبان اون فکر باز میکنه و به اون فکر قدرت و امکانات میده و اصلا لازم نیست خودش علامه دهر باشه.

روشنفکر (نه از مدل ایرانیش البته که معلوم نیست چی‌ هست!! من بحث سروش رو نمیارم بالا!!!) حس آزادی طلبی بی‌ نهایت داره که مانع از داشتن حس تطابق با جهان و حقایق آن و جستن رههای پرگماتیک می‌شه و در نتیجه روشنفکر در مقام سیاستمدار یا بازیچه می‌شه یا صبح تا شب قر میزنه.

کروبی یک فرصت طلایی برای کشور ماست که متاسفانه رای نمیاره به خاطره اون قانون تاریخی‌ کشور ما. همه کمک میکنند که ما روی این مسیر تاریخی‌ مون حرکت کنیم. همین قانون میگه که احمدی نژاد رئیس جمهور خواهد بود. شک نکنید...