شهر داغ



مونترئال امروز داغ بود یادآور تهران، تهرانی که همیشه داغه، انگار یه ماهیتابه ست پر از روغن داغ روی یه تپه از ذغال سرخ. روغن ها می سوزند و دود می کنند و بوی بد راه میندازند. آدمهای این ماهیتابه از سوزش کف پا بندری میرقصند یا شایدم رقص پا. رنگ شهر سرخه و تندی نگاهها و چهره ها ته دل رو آتیش می زنه. مغزها در حال پختنه و عرقها سرازیر. دستها خیسه و دربه در باید دنبال جایی گشت تا خنکایی، فرصتی برای یافتن خویشتن بده. نه نسیمی ، نه بادی ، برای خنک شدن باید تا میشه داد زد ، بوق زد، دعوا راه انداخت ، مزخرف گقت و صبح تا شب تو خیابونا پرسه زد و سوختگی ذهن رو با رنگ و لباس و عشوه پرونی پوشوند...
همین که از تهران درمیای، حس میکنی که از اون جهنم در رفتی و از بس روی این ماهیتابه داغ سگ دو زدی ،کف پات تاول زده و باید صبح تا شب پف کنی و خمیر دندون بزنی و به ریش هفت جدت می خندی و پشت دستت رو داغ می کنی که دیگه سروکلت اینطرفا پیدا نشه. اما چند روز که می گذره دوباره دلت برای این شهر داغ پرپر می زنه، برای عشقی داغ و زمینی که توی این سوختگی و بوی روغن سوخته جزیی از وجودت شده ، برای رستورانها و ساندویچ فروشیهای پر از کثافت و فلفل و چربی و نمک ، برای متر متر خیابون ولی عصر. زندگی دیگه سردش مزه نمی ده و باید داغ خورد و خندید و زندگی کرد...
تهران که بارون میاد، یه صدای چیززز میاد و قلب تفدیده شهر ، نفسی ولرم و بلند مثل یه آه می کشه و غوغای رنگها به پا میشه. کف خیابونا آب و روغن راه می افته و موتور شهر می خوابه و ماشینا آروم آروم حرکت می کنند. آدما آبی و عاشقانه میشند و خبری از شهوت و سرخی نیست. خیابونایی که توی روزای داغ مثل یه لشکر به تو می تازند و رسیدن به تهشون یه آرزو می شه ، حالا جاده ای به سمت بهشتند و دوست داری هیچ وقت به تهشون نرسی. پتک آهنگ و ترافیک توی یه تاکسی مثل یه لالایی نرم تو رو به اعماق رویاهات می بره. درختا بر روشون رو یه تکونی می دند و دوباره شیطنت بچه ها ، توجهت رو جلب میکنه. ازخودت می پرسی که این بچه ها همیشه اینجا بودند یا فقط وقت بارون سروکلشون پیدا میشه؟ اصلا باورت نمیشه که این همون تهرانه که مردم بیست چهار ساعته دارند توش بندری می رقصند و از سر و کول هم بالا می رند ...
تهرانِ شب، قلبیست که آرام و گرم می تپه اما در رگها و مویرگهایش زندگی شتابان جریان داره تا جایی نسوزه. تهرانِ شب تقلاییست برای رسیدن به خونه که همیشه فاصله مفهومیش و گاه فاصله جغرافیاییش از تهران خونین زیاده. خونه سرده و پر از شکلات و شیرینی و غذاهای کم رنگ و بی فلفل و گاه شکردارو تنها جاییه که بدن می تونه نمایان بشه و لباسها رنگیتر و آهنگها ملایمتر. خونه با قفل و نگهبان و دیوارهای کلفت بتونی از تهران جدا شده و تنها راه میانبرش به شهر کولریست که قام قام کار می کنه تا شاید بتونه توی این مویرگ گرم سکته سردی باشه برای یک بیهوشی چند ساعته...
تهران و مونترئال اصلا نمی تونند خواهر باشند. هر چقدر تهران خونگرم و سرخه ، مونترئال خونسرد و آبیست. هر چقدردر تهران فاصله خونه تا شهر زیاده ، توی مونترئال واقعا سخته که تشخیص بدی مرز خونه و شهر کجاست. تهران عجین پیچیدگیست و قدرت ، اما مونترئال شهریست به غایت عریان...

3 نظرات:

بهزاد گفت...

اینم ببینید :)

http://www.webneveshteha.com/weblog/?id=2146310039

ناشناس گفت...

دوباره 4 روز از خونه دور شدید هوا برتون داشت به خدا همه دارن پر پر می زنن که برن اونور اینجا هیچ خبری نیست حالم به هم می خوره از تهران و آدمای بی تفاوتش. کجا مردم تهران خونگرمن؟ مزخرف ترین مردم دنیا ( خدایا منو از این جهنم نجات بده)

mari_shizer گفت...

kheili khub minevisi enghad khub ke be ghol in nashenas adam ye lahze az in jahanam khoshesh miad, asan jahanam yani chi,behesht kojast,nemidunim ma irania behtar begam tehrani fek mikonim hame mozakhrafano ma darim inja omremuno talaf mikonimo zudtar bayad az in kharab shode(ke shoma az ebarat badetun miad) berim vali vaghan man be tak take kasai ke in fekr az maghzeshun migzare hagh midam . iran ghashange beheshte chahr fasle vatano hoviate mast dorst vali age enghad behemun feshar umade ke in behesht baramun shode khafaghan ,chera ke na, boro az inja, ma mitunim harja ke bashim khub zendegi konimo dorst raftar konimo begim iraniam, vatan ghashange vali be nazare man vatane asli adam jaeie ke behtaro movafaghtar bashe hala shayad iran shayad canada ya,.. be dur az taasob man iraninam bayad esalatamo hefz konam vay tarikham chi mishe hoviatamo ina harfe kheili vaghtedige ma kurosh nadarim o az manshureesham khabari nist ma alan hichi nistam rurast 80% adama afsordeeee bi masuliat bad bibn va bi barname bar umadimbad mindazim gardane jame. kholase har koja ke delet khoshe basho irani bash... vali ba cheshme baz pish boroo v.... merci az behzade aziz.