زان می عشق کز او پخته شود هر خامی / گر چه ماه رمضان است بیاور جامی



وقتی می شنوید "رمضان" , اولین چیزی که از ذهنتان می گذرد چیست؟
اولین چیزی که در ذهن من تداعی می شود, ربنای استاد شجریان است و سپس اذان موذن زاده اردبیلی. اذان را غیر از رمضان هم می شنیدیم, اما ربنا خاص این ماه است. مهم نیست کجا باشم, روزه باشم یا نه, حس بنده خوب بودن داشته باشم یا نه. مهم نوای ربناست که در گوشم بپپیچد تا عمق وجودم آمدن "لحظه ملکوتی افطار" را حس کند. راستی چه معجزه ای در این نوای روحبخش هست؟ اصولا ماه رمضان ماه خداست, ماه شبهای قدر و درد دل با خدا. هزار ابزار هست که کمی روحانی شویم. نوای ربنا اما ابزار ویژه ایست!

ولی چرا فقط همین صدا این ویژگی را دارد؟ حتی اگر همین کلام را با صدای دیگری بشنوی, انگار آب از آب تکان نمی خورد. بعضی می گویند این نوا نوستالژیک است و خاطراتی را زنده می کند. خاطراتی دور. از بچگی همین صدا را شنیده ایم ....
برای من ولی, آن خاطره هم همین صدای ربناست. چند سالی هست که روزه نمی گیرم. یکی دو سال آخر قبل از ممنوعیت روزه هم فقط خاطره سردرد و چشم درد و ضعف به یادم می آورد. انگار حضرت حق می خواست نیروی درد را بفرستد و بگوید: "ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست!" خلاصه سالهاست که به عرصه سیمرغ راهم نمی دهند. خاطره ام از لحظه افطار, خاطره روزه داری نیست. خاطره ربناست. نوستالژی به خود ربنا.

همیشه وقتی به آوایی گوش می دهم بیش از توجه به تم موسیقی درگیر کلام آن می شوم. آدمی نیستم که با یک موسیقی مخصوصا اگر متن آن را از بر نشده باشم تمرکز کنم. ولی اگر بگویند بعد از این همه سال شنیدن ربنا متنش چه بود....نمی دانم! می دانم که آیاتی از سوره های مختلف قرآن است که شاید بارها خوانده باشم. اگر تصمیم بگیرم که به کلام توجه کنم هم کم و بیش معنیش را می فهمم ولی باز هم هنوز به آخر نرسیده می روم در فضایی که کلمه ها گم می شوند! با ربنا تمرکز می کنم روی ...نمی دانم ,روی چیزی آشنا ولی ناشناخته.
شما چطور؟ شما می توانید کلام ربنا را از حفظ بگویید؟

دوستی می گقت لحظه هایی در زندگی هست که نمی دانی آسمان به زمین نزدیک شده یا تو بالا رفته ای ...
ولی انگار وقتی این صدا در گوش آدم می پیچد روح آدم از کالبد کنده می شود, می رود جایی دور, گشتی می زند و بعد آرام می آید سر جای خودش. جایی رفته که وقتی می آید هنوز نفس نفس می زند. نمی دانم شاید هم بالا رفته باشد. گویا باید 19-18 بار یا بیشتر این نوا را بشنوی تا جرات پیدا کنی یک شب قدری برای سهم یک سال چک و چانه بزنی!

صدای استاد را بارها روی کلامی از حافظ و مولانا و ... شنیده ام. سبک استاد اصولا عرفانی هست, اما به نظر من این ربنا توفیقی ویژه است. استاد فرشچیان در یکی ازمصاحبه هایش درباره تابلوی معروفی که از عصر عاشورا کشیده, می گفت انگاردست من نبود که می کشید. (جملات استاد را عینا به یاد نمی آورم, مفهوم این بود). فکر می کنم ربنا هم چنین اثریست: "که من دلشده این ره نه به خود می پویم".