داستانی که میخواهم برایتان بگویم دربارهی سامانهی (فارسی چه حال میده!) رفت و آمد در مونترال است. اینجا با خرید یک کارت ماهیانه STM (شرکت واحد) میتوانید هر چه دلتان خواست از اتوبوس و مترو استفاده کنید. واقعا هم خوب کار میکنند. این خط ۱۶۵ که از جلوی ساختمان ما رد میشود، پدیدهای کمنظیر است. اتوبوسها هر پنج – شش دقیقه میآیند. طوری که بعد از سه سال ما هنوز به روش ایرانی از خانه بیرون میآییم. اصلا به ساعت کاری نداریم. در حالی که جاهایی هست که باید جدول زمانبندی اتوبوس را نگاه کنی تا به موقع بیرون بیایی و اگر نه باید نیم ساعتی منتظر بمانی. غیر از اتوبوس و مترو، چند خط قطار هم هست که به مهرشهر (West Island) و مناطق دیگر در جزیرهی مونترال رفت و آمد میکنند. برای استفادهی دائمی از این قطارها میتوان کارتهای مخصوصی خرید که از کارتهای معمولی گرانتر است و قیمت آن به فاصلهی ایستگاه مورد نظرتان تا مرکز شهر بستگی دارد. به غیر از آن دفترچهی ششتایی بلیط و بلیط تکی هم هست.
اما داستان من، ۲۹ آوریل (۱۰ اردیبهشت) پارسال با دوستم از مهرشهر برمیگشتیم. من چون خیلی از قطار استفاده نمیکنم، کارت قطار نمیگیرم. اما معمولا دفترچهی بلیط دارم. طرز کار آن هم این طور است که پیش از سوار شدن به قطار باید با استفاده از یک دستگاه موجود در ایستگاه روی بلیط ساعت بزنید. کسی هم داخل ایستگاه نیست که شما را مجبور کند. اما شما خودتان این کار را انجام میدهید. چون گاه و بیگاه ماموران قطار بلیط مسافرهای داخل قطار را میبینند. مثل تو فیلمها هم نمیشود در قطار در حال حرکت را باز کرد و تا رد شدن مامورها بیرون واگن از در آویزان شد! آن روز دفترچهی بلیطم تمام شده بود و باید بلیط میخریدیم. برای خرید بلیط سه انتخاب داشتیم: بلیط معمولی، بلیط ترکیبی با STM و بلیط تخفیفدار. من چون کارت STM داشتم، بلیط ترکیبی گرفتم. بلیط تخفیفدار هم برای جوانان جدید و قدیم است که برای استفاده از آن باید یک کارت عکسدار مخصوص (Privilege Card) همراه داشته باشند. دوست جوان من هم که این کارت را داشت، یک بلیط تخفیفدار گرفت. هنوز یکی دو ایستگاه نیامده بودیم که ماموران قطار وارد واگن ما شدند. ما هم با اعتماد به نفس کارتهای STM و Privilege را به همراه بلیطها نشان دادیم و با شگفتی تمام جریمه شدیم! دو مامور جدی و محترم برای ما توضیح دادند که کارت STM برای قطار قابل قبول نیست! گفتم پس بلیط ترکیبی برای چیست؟ گفتند برای استفاده از بلیط ترکیبی باید برگهی انتقال (Transfer) مترو یا اتوبوس داشته باشید. اگر با بلیط سوار اتوبوس شوید، راننده به شما برگهای میدهد که میتوانید برای مترو از آن استفاده کنید. همچنین وقتی با بلیط یا برگهی انتقال اتوبوس وارد ایستگاه مترو میشوید، میتوانید برگهی انتقال مترو را از یک دستگاه خودکار بگیرید و برای مسیر بعدی اتوبوس استفاده کنید. من تصورم این بود که کارت STM همه جا کار برگههای انتقال را میکند. اما حالا این آقایان مامور آن را قبول نداشتند. دوستم گفت خوب اگر کسی با کارت وارد ایستگاه مترو شود، میتواند برگهی انتقال مترو را بگیرد و از آن برای بلیط ترکیبی استفاده کند. مامور قطار گفت که نمیتوانند جلوی این کار را بگیرند! میگفت شرکت قطارها (AMT) میخواهد مطمئن شود که کسی که از بلیط ترکیبی استفاده میکند، همان روز به STM پول داده است! استدلال را دارید! آخر این روابط بین شرکتها چه ربطی به من مشتری دارد؟ تازه مشکل دوستم این بود که Privilege Card شرکت STM با شرکت AMT از نظر شرط سنی متفاوت بود و برای استفاده از بلیط تخفیفدار باید کارت عکسدار AMT میداشتی. خلاصه این که نفری ۱۱۰ دلار جریمه شدیم!
من که خیلی بهم برخورده بود. از مامورها پرسیدیم چکار میتوانیم بکنیم. گفتند میتوانید اعتراض کنید. ما هم مینویسیم که شما از قوانین بیاطلاع بودید (اون قوانین بیمعنی سرتونو بخوره!). من اعتراض کردم. اما دوستم که وقت کافی نداشت و تا چند وقت بعد مسافر آمریکا بود، جریمه را پرداخت کرد. اول فروردین امسال (۲۱ مارس ۲۰۰۶) نامهای آمد که دادگاه شما روز ۶ ژوئیه (۱۶ تیر) است. از نظر سرعت بد نبود، برگزاری دادگاه یک سال و دو ماه پس از واقعه!
صبح روز دادگاه به کاخ دادگستری (Palais de Justice) رفتم. قاضی سر وقت وارد دادگاه شد و همه به احترامش بلند شدند. اگر خدای نکرده دادگاه رفتید، حتما جلوی پای قاضی بلند شوید. چون اگر بلند نشوید، مامور دادگاه بلندتان میکند! تمام صحبتها به فرانسه بود. این بود که من چیز زیادی متوجه نشدم. افراد یکی یکی میرفتند و کارشان خیلی سریع انجام میشد. کلی تمرین کرده بودم که مثل تو فیلمها شلوغش کنم و جلوی قاضی راه برم و بهش بگم: Your honour ولی همهشان خانم بودند. من هم نمیدانستم که برای خانم قاضی هم میشود از Your honour استفاده کرد. در فرصتی که پیش آمد، گفتم من فرانسه نمیدانم که خانم دادستان گفت: برای شما توضیح خواهم داد. بعد هم قاضی بلند شد و همه بلند شدند و قاضی رفت. بعد از مدتی من ماندم و منشی دادگاه. او هم مشغول کارش بود. به سبک مهران مدیری گفتم: «ببخشید، این یعنی چی اون وقت؟» بعد گفت «چون مامور... شماها چی میگید تو انگلیسی؟ مامور دادگاه نداشتیم. دادگاه تعلیق شده است. مامور هم معلوم نیست کی پیدا شود». خلاصه من تا ظهر صبر کردم. دوباره قاضی آمد و من این بار سریع بلند شدم. بعد یکی یکی همه را صدا کرد و قرار دادگاه را به تعویق انداخت. از من پرسید که شما محدودیت زمانی ندارید؟ گفتم من آگوست ممکن است در کانادا نباشم. گفت نگران نباشید. وقت بعدی زودتر از اکتبر نیست. وقت بعدی من شد ۲۳ اکتبر (اول آبان)!
دوشنبهی این هفته دوباره عازم دادگاه شدم. صبح دوباره همان برنامه برگزار شد. قاضی آمد و تندتند به کارها رسیدگی کرد. این یکی کمی هوای انگلیسی زبانها را داشت. پرسید کسی هست که فقط انگلیسی بداند. دستم را بالا بردم (خیلی خوب! حالا میرم کلاس، چرا این قدر آبروریزی میکنی؟). توضیح داد که دادگاه به دلیل نبودن مامور برای تامین امنیت دادگاه تعلیق میشود. معلوم هم نیست کی بتوانیم مامور پیدا کنیم. ممکن است تا چند دقیقهی دیگر مشکل حل شود. ممکن است اصلا امروز انجام نشود. خودم را آماده کرده بود که دوباره تا ظهر صبر کنم و دوباره سه چهار ماه دیگر دادگاه عقب بیفتد. دوازده و نیم که شد، دوباره قاضی آمد و دادگاه را تشکیل داد. یک مورد را بررسی کردند. بعد که نوبت من شد، گفتند «وقت نیست. بعدازظهر میتوانی بیایی؟» گفتم «من این قضیه را تا آخرش هستم»! بعدازظهر که رفتم. بعد از یکی دو تا مورد جزئی، نوبت من شد. دادستان از روی برگهی جریمه داستان ماجرا را خواند. مامورهای قطار نوشته بودند که من گفتهام از قوانین اطلاعی نداشتهام. قاضی به من گفت: «چه دفاعی داری؟» من هم یک نطق از پیش تمرین شده ارائه کردم که به سه دلیل من به این جریمه اعتراض دارم. اول این که من به دلیل نداشتن بلیط معتبر جریمه شدهام. در حالی که من بلیط خریده بودم و قصد مجانی سوار شدن نداشتم. باید بین نداشتن بلیط و بلیط اشتباهی فرق گذاشته شود. دوم این که تمام قوانین قطار AMT به فرانسه نوشته شده است که فهم آن را برای انگلیسی زبانها مشکل میکند. سوم این که این قوانین حتی برای کاناداییهای فرانسه زبان هم گیجکننده است. چون بخش خدمات حقوقی دانشگاه ما متن قانون را به یک کانادایی فرانسه زبان نشان دادند و از او پرسیدند که اگر کارت STM داشته باشی، چه بلیطی میخری؟ او هم گفته بود بلیط ترکیبی! وقتی هم شنیده بود که اشتباه کرده است، کلی تعجب کرده بود. کارت STM و برگهی انتقال مترو عملا مثل هم هستند. چون اگر کارت STM داشته باشی، میتوانی برگهی انتقال مترو هم بگیری.
دفاعم را با این فرض تنظیم کرده بودم که قاضی و دادستان تمام قوانین AMT و SMT را از حفظ میدانند و تز دکترایشان را در قوانین قطار با گرایش بینالملل انجام دادهاند! دادستان کارت STM را از من خواست. بعد از خواندن پشت کارت از من پرسید: «آیا پشت این کارت را خواندهای؟» گفتم: «نه». با لبخند پیروزمندانهای گفت: «من سوال دیگری ندارم». خانم دادستان داشت تلاش میکرد که به من حالی کند که من نمیتوانم با کارت STM سوار قطار شوم! معلوم شد تا حالا من داشتم گل لگد میکردم! بهش گفتم من بلیط داشتم. بلیط را دادم به دادستان و او هم آنها را به قاضی داد. قاضی به دادستان گفت: «این کارت برای قطار کافی نیست. اما ایشان بلیط هم داشته است». دادستان گفت: «این بلیط برای استفاده همراه با یک کارت عکسدار است که باید از STM گرفت». قاضی و دادستان داشتند با هم دیگر غلط و غلوط! میگفتند و میبافتند. اجازه گرفتم که توضیح دهم. گفتم: «این بلیط هیچ ارتباطی با کارت عکسدار ندارد. این بلیط ترکیبی است و تخفیفدار نیست». بعد هم پاراگراف مربوط به بلیط ترکیبی را به دادستان دادم تا بفهمد که جریان چیست. او هم آن را به قاضی داد. قاضی هم آن را خواند و انگار چیز جدیدی کشف کرده باشد، گفت:«ها! من چیزی دیدم که نباید میدیدم. اینجا نوشته که به همراه بلیط ترکیبی فقط برگهی انتقال مترو یا اتوبوس قابل قبول است. پس کارت STM قابل قبول نیست. این که واضحه! ». میخواستم بگم: «تو خودت همین الان گیج نمیزدی؟ من که همین رو اول کار گفتم. باهوش»! بالاخره قاضی موفق شد با کمک خودم، مرا محکوم کند. البته گفت چون صبح هم آمده بودم، جریمه را ۲۵ دلار کم کرد و گفت سه ماه طول میکشد تا برگهی جدید جریمه برایم پست شود!
آدم اینجا است که معنی حرفهایگری را میفهمد. یاد قاضی دادگاه بابک داد افتادم که فایل Word را با Notepad باز کرده بود و
میگفت اینها اطلاعات جاسوسی است! در مورد من هم فکر نکنم قاضی و دادستان در ده سال گذشته سوار اتوبوس یا مترو شده بودند. خلاصه این که این قدر به قوهی قضائیهی ایران ایراد نگیرید.
اما داستان من، ۲۹ آوریل (۱۰ اردیبهشت) پارسال با دوستم از مهرشهر برمیگشتیم. من چون خیلی از قطار استفاده نمیکنم، کارت قطار نمیگیرم. اما معمولا دفترچهی بلیط دارم. طرز کار آن هم این طور است که پیش از سوار شدن به قطار باید با استفاده از یک دستگاه موجود در ایستگاه روی بلیط ساعت بزنید. کسی هم داخل ایستگاه نیست که شما را مجبور کند. اما شما خودتان این کار را انجام میدهید. چون گاه و بیگاه ماموران قطار بلیط مسافرهای داخل قطار را میبینند. مثل تو فیلمها هم نمیشود در قطار در حال حرکت را باز کرد و تا رد شدن مامورها بیرون واگن از در آویزان شد! آن روز دفترچهی بلیطم تمام شده بود و باید بلیط میخریدیم. برای خرید بلیط سه انتخاب داشتیم: بلیط معمولی، بلیط ترکیبی با STM و بلیط تخفیفدار. من چون کارت STM داشتم، بلیط ترکیبی گرفتم. بلیط تخفیفدار هم برای جوانان جدید و قدیم است که برای استفاده از آن باید یک کارت عکسدار مخصوص (Privilege Card) همراه داشته باشند. دوست جوان من هم که این کارت را داشت، یک بلیط تخفیفدار گرفت. هنوز یکی دو ایستگاه نیامده بودیم که ماموران قطار وارد واگن ما شدند. ما هم با اعتماد به نفس کارتهای STM و Privilege را به همراه بلیطها نشان دادیم و با شگفتی تمام جریمه شدیم! دو مامور جدی و محترم برای ما توضیح دادند که کارت STM برای قطار قابل قبول نیست! گفتم پس بلیط ترکیبی برای چیست؟ گفتند برای استفاده از بلیط ترکیبی باید برگهی انتقال (Transfer) مترو یا اتوبوس داشته باشید. اگر با بلیط سوار اتوبوس شوید، راننده به شما برگهای میدهد که میتوانید برای مترو از آن استفاده کنید. همچنین وقتی با بلیط یا برگهی انتقال اتوبوس وارد ایستگاه مترو میشوید، میتوانید برگهی انتقال مترو را از یک دستگاه خودکار بگیرید و برای مسیر بعدی اتوبوس استفاده کنید. من تصورم این بود که کارت STM همه جا کار برگههای انتقال را میکند. اما حالا این آقایان مامور آن را قبول نداشتند. دوستم گفت خوب اگر کسی با کارت وارد ایستگاه مترو شود، میتواند برگهی انتقال مترو را بگیرد و از آن برای بلیط ترکیبی استفاده کند. مامور قطار گفت که نمیتوانند جلوی این کار را بگیرند! میگفت شرکت قطارها (AMT) میخواهد مطمئن شود که کسی که از بلیط ترکیبی استفاده میکند، همان روز به STM پول داده است! استدلال را دارید! آخر این روابط بین شرکتها چه ربطی به من مشتری دارد؟ تازه مشکل دوستم این بود که Privilege Card شرکت STM با شرکت AMT از نظر شرط سنی متفاوت بود و برای استفاده از بلیط تخفیفدار باید کارت عکسدار AMT میداشتی. خلاصه این که نفری ۱۱۰ دلار جریمه شدیم!
من که خیلی بهم برخورده بود. از مامورها پرسیدیم چکار میتوانیم بکنیم. گفتند میتوانید اعتراض کنید. ما هم مینویسیم که شما از قوانین بیاطلاع بودید (اون قوانین بیمعنی سرتونو بخوره!). من اعتراض کردم. اما دوستم که وقت کافی نداشت و تا چند وقت بعد مسافر آمریکا بود، جریمه را پرداخت کرد. اول فروردین امسال (۲۱ مارس ۲۰۰۶) نامهای آمد که دادگاه شما روز ۶ ژوئیه (۱۶ تیر) است. از نظر سرعت بد نبود، برگزاری دادگاه یک سال و دو ماه پس از واقعه!
صبح روز دادگاه به کاخ دادگستری (Palais de Justice) رفتم. قاضی سر وقت وارد دادگاه شد و همه به احترامش بلند شدند. اگر خدای نکرده دادگاه رفتید، حتما جلوی پای قاضی بلند شوید. چون اگر بلند نشوید، مامور دادگاه بلندتان میکند! تمام صحبتها به فرانسه بود. این بود که من چیز زیادی متوجه نشدم. افراد یکی یکی میرفتند و کارشان خیلی سریع انجام میشد. کلی تمرین کرده بودم که مثل تو فیلمها شلوغش کنم و جلوی قاضی راه برم و بهش بگم: Your honour ولی همهشان خانم بودند. من هم نمیدانستم که برای خانم قاضی هم میشود از Your honour استفاده کرد. در فرصتی که پیش آمد، گفتم من فرانسه نمیدانم که خانم دادستان گفت: برای شما توضیح خواهم داد. بعد هم قاضی بلند شد و همه بلند شدند و قاضی رفت. بعد از مدتی من ماندم و منشی دادگاه. او هم مشغول کارش بود. به سبک مهران مدیری گفتم: «ببخشید، این یعنی چی اون وقت؟» بعد گفت «چون مامور... شماها چی میگید تو انگلیسی؟ مامور دادگاه نداشتیم. دادگاه تعلیق شده است. مامور هم معلوم نیست کی پیدا شود». خلاصه من تا ظهر صبر کردم. دوباره قاضی آمد و من این بار سریع بلند شدم. بعد یکی یکی همه را صدا کرد و قرار دادگاه را به تعویق انداخت. از من پرسید که شما محدودیت زمانی ندارید؟ گفتم من آگوست ممکن است در کانادا نباشم. گفت نگران نباشید. وقت بعدی زودتر از اکتبر نیست. وقت بعدی من شد ۲۳ اکتبر (اول آبان)!
دوشنبهی این هفته دوباره عازم دادگاه شدم. صبح دوباره همان برنامه برگزار شد. قاضی آمد و تندتند به کارها رسیدگی کرد. این یکی کمی هوای انگلیسی زبانها را داشت. پرسید کسی هست که فقط انگلیسی بداند. دستم را بالا بردم (خیلی خوب! حالا میرم کلاس، چرا این قدر آبروریزی میکنی؟). توضیح داد که دادگاه به دلیل نبودن مامور برای تامین امنیت دادگاه تعلیق میشود. معلوم هم نیست کی بتوانیم مامور پیدا کنیم. ممکن است تا چند دقیقهی دیگر مشکل حل شود. ممکن است اصلا امروز انجام نشود. خودم را آماده کرده بود که دوباره تا ظهر صبر کنم و دوباره سه چهار ماه دیگر دادگاه عقب بیفتد. دوازده و نیم که شد، دوباره قاضی آمد و دادگاه را تشکیل داد. یک مورد را بررسی کردند. بعد که نوبت من شد، گفتند «وقت نیست. بعدازظهر میتوانی بیایی؟» گفتم «من این قضیه را تا آخرش هستم»! بعدازظهر که رفتم. بعد از یکی دو تا مورد جزئی، نوبت من شد. دادستان از روی برگهی جریمه داستان ماجرا را خواند. مامورهای قطار نوشته بودند که من گفتهام از قوانین اطلاعی نداشتهام. قاضی به من گفت: «چه دفاعی داری؟» من هم یک نطق از پیش تمرین شده ارائه کردم که به سه دلیل من به این جریمه اعتراض دارم. اول این که من به دلیل نداشتن بلیط معتبر جریمه شدهام. در حالی که من بلیط خریده بودم و قصد مجانی سوار شدن نداشتم. باید بین نداشتن بلیط و بلیط اشتباهی فرق گذاشته شود. دوم این که تمام قوانین قطار AMT به فرانسه نوشته شده است که فهم آن را برای انگلیسی زبانها مشکل میکند. سوم این که این قوانین حتی برای کاناداییهای فرانسه زبان هم گیجکننده است. چون بخش خدمات حقوقی دانشگاه ما متن قانون را به یک کانادایی فرانسه زبان نشان دادند و از او پرسیدند که اگر کارت STM داشته باشی، چه بلیطی میخری؟ او هم گفته بود بلیط ترکیبی! وقتی هم شنیده بود که اشتباه کرده است، کلی تعجب کرده بود. کارت STM و برگهی انتقال مترو عملا مثل هم هستند. چون اگر کارت STM داشته باشی، میتوانی برگهی انتقال مترو هم بگیری.
دفاعم را با این فرض تنظیم کرده بودم که قاضی و دادستان تمام قوانین AMT و SMT را از حفظ میدانند و تز دکترایشان را در قوانین قطار با گرایش بینالملل انجام دادهاند! دادستان کارت STM را از من خواست. بعد از خواندن پشت کارت از من پرسید: «آیا پشت این کارت را خواندهای؟» گفتم: «نه». با لبخند پیروزمندانهای گفت: «من سوال دیگری ندارم». خانم دادستان داشت تلاش میکرد که به من حالی کند که من نمیتوانم با کارت STM سوار قطار شوم! معلوم شد تا حالا من داشتم گل لگد میکردم! بهش گفتم من بلیط داشتم. بلیط را دادم به دادستان و او هم آنها را به قاضی داد. قاضی به دادستان گفت: «این کارت برای قطار کافی نیست. اما ایشان بلیط هم داشته است». دادستان گفت: «این بلیط برای استفاده همراه با یک کارت عکسدار است که باید از STM گرفت». قاضی و دادستان داشتند با هم دیگر غلط و غلوط! میگفتند و میبافتند. اجازه گرفتم که توضیح دهم. گفتم: «این بلیط هیچ ارتباطی با کارت عکسدار ندارد. این بلیط ترکیبی است و تخفیفدار نیست». بعد هم پاراگراف مربوط به بلیط ترکیبی را به دادستان دادم تا بفهمد که جریان چیست. او هم آن را به قاضی داد. قاضی هم آن را خواند و انگار چیز جدیدی کشف کرده باشد، گفت:«ها! من چیزی دیدم که نباید میدیدم. اینجا نوشته که به همراه بلیط ترکیبی فقط برگهی انتقال مترو یا اتوبوس قابل قبول است. پس کارت STM قابل قبول نیست. این که واضحه! ». میخواستم بگم: «تو خودت همین الان گیج نمیزدی؟ من که همین رو اول کار گفتم. باهوش»! بالاخره قاضی موفق شد با کمک خودم، مرا محکوم کند. البته گفت چون صبح هم آمده بودم، جریمه را ۲۵ دلار کم کرد و گفت سه ماه طول میکشد تا برگهی جدید جریمه برایم پست شود!
آدم اینجا است که معنی حرفهایگری را میفهمد. یاد قاضی دادگاه بابک داد افتادم که فایل Word را با Notepad باز کرده بود و
میگفت اینها اطلاعات جاسوسی است! در مورد من هم فکر نکنم قاضی و دادستان در ده سال گذشته سوار اتوبوس یا مترو شده بودند. خلاصه این که این قدر به قوهی قضائیهی ایران ایراد نگیرید.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
10 نظرات:
salam behzad jan harfet doroste vali iran kheili moshkel dare,yeki 2 ta ke nistan,va ye khaheshi azat dashtam momkene dar morede paziresh gereftan va shahrie ha va komake mali baram tozih bedi,albate paziresh baraye lisanse.kheili site jalebi darid,man vaghean donbale ye hamchin chizi budam ke vagheiat ha ro monakes kone bazam mamnoon.
:)))) اصولا بسیاری از مشکلاتی که داد ما را در ایران در می آورد دقیقا در اینجا هم وجود دارد اما دو تفاوت اصلی بین ایران و کشورهای متمدن تر هست که باید گفت که داد بقیه هم در نیاید! خدا رو خوش نمیاد! اولا اینکه قوانین به طور کلی چون متمدنانه تر و آزاد تر هستند هر فردی به طور متوسط کم تر گیر یک همچین مشکلات و مسایل احمقانه ای میافتد. در ثانی فرهنگ خود مردم ایران است متاسفانه برای همدیگر مشکل ایجاد میکند و به کار هم دخالت میکنند...
سارا خانم شاید اونجا کمتر خودتون رو درگیر مسایل می کنید چون به احتمال زیاد اونجا به زبان مادریتون ارتباط برقرار نمی کنید و بیشتر از واژه های قشنگ "بله" "ببخشید" و "خواهش میکنم" استفاده می کنید و همینطور مقابل قراردادن "ایران" و "کشورهای متمدن تر" در اینجا درست نیست چون من یاد "بین النهرین" افتادم و به نظر من مدرنتر بهتر باشه که در اینصورت با شما موافقم چون بکارگیری ابزارهای مدرن از برخورد آدمها کاسته و آنها کمتر با مسایل آزار دهنده ی ناشی از رفتارهای ناپسند روبرو می شوند و در پایان خواستم بدانم که منظور شما از فرهنگ چیست؟ چون من نتونستم ارتباط آشکاری بین "فرهنگ مردم ایران" و "مشکل درست کردن" بیابم
سلام
عیدت مبارک، البته با تاخیر
نوشته ات آموزنده بود، البته توخیلی دیگه پایه ای بابا! ولی به نظرت کلا سعی نشده که قوانین را دقیق تر ازایران بنویسند؟
سلام جلال، عید شما هم مبارک. این چیزهای که اینجا میگم با این هدف نیست که بگم ایران بهتره. فقط میخوام بگم اینجا اینقدرها هم که خیلیها فکر میکنند مرتب و منظم نیست. مشکلات همه جا هست. فقط کم و زیاد داره. ما هم اگر حواسمون باشه و شرایطش آماده بشه میتونیم مملکت رو به یک جای قابل قبولی برسونیم. کار نشد نداره!
جناب موسی: البته شرایطی که میفرمایید بر من حاکم است. یعنی من واقعا به شکلی که در ایران در جامعه درگیر بودم اینجا درگیر نیستم. مسلما هم در این قضیه بی تاثیر نیست. من از این جهت مغرب زمین را متمدن تر مینامم چون فکر میکنم قوانین مدرن مدنیت بر آن بیشتر حاکم است. نمونه اصلی آن حاکمیت قانون و دموکراسی است... البته شاید بدانید که من عاشق سینه چاک نه قانون و دموکراسی نیستم. اما واضح است که در این جوامع این تعابیر بیشتر جا افتاده است. درباره فرهنگ مردم ایران و مشکلات هم اشاره کوتاهی کردم ... نمیدونم خیلی واضحه که! :) چرا یک زن تنها نمیتونه راحت تو ایران زندگی کنه؟ جدا از قوانین؟ چرا رانندگی در ایران مشکله؟ چرا همه در ایران از همه طلب کارند بدون اینکه خودشون هم زحمت زیادی بکشند؟ .... اینها که تقصیر دولت نیست یک فرهنگ جا افتاده ای است... البته غربی ها هم هزار و یک ایراد و اشکال فرهنگی دارند اما خوب شما سوال کردید من هم اینهایی که به نظرم رسید گفتم :)
ابتدا از خطاب قرار دادن فرد خاص در زیرنوشت پیشین خود پوزش می خوام - من به هیچ عنوان قصد آن را نداشته و ندارم که بگویم نه اصلا این طوری نیست و زندگی آدم ها در ایران بدون مشکل هست چون اگه اینطور بود وب نوشتی اینچنین در کار نبود و قصد من این هست که بگویم با مقابل قرار دادن کلهایی چون "تمدن" و "فرهنگ" مشکلات نفی می شوند و فرصت نقد پیدا نمی کنند و امکان رشد از فرهنگ و تمدن گرفته می شود و رفتار غالب در برابر ناگواریها گریختن از آنها خواهد شد که در کوتاه مدت شاید پاسخگو باشد ولی در صورت ادامه و تعمیم به توقف تکامل تمدن ها یا فرهنگ ها می انجامد
فیلمی هست از "جیم کری" به اسم "دروغگو ، دروغگو" که جیم قدرت دروغ گفتن رو بخاطر آرزوی پسر کوچولوش از دست میده ... یه وکیل شیاد حرفه ای یک مرتبه وسط محاکمه حس می کنه که قدرت دروغگوئی ازش سلب شده ... نهایتا به هر ضرب و زوری هست جلسه اول دادگاه رو به سر می آره و می ره شروع می کنه خودشو زدن که بلکه بتونه دروغ بگه ... در همین حال یک نفر این صحنه خود-درگیری رو می بینه و دست پاچه از جیم می پرسه : داری چکار می کنی ؟
جیم بهش جواب می ده :
I'm kicking my Ass !
; )
بهزاد دوست داریم !!!
سلام Helix، الان خوندم چی نوشتی :) باحال بود :)
ارسال یک نظر