اين مقاله کوتاه رو از اکونوميست اين ماه(Apr 27th 2006) ترجمه کردم ، به نظرم از بعضی جهات جالب بود. اينو هم بگم که ترجمه واقعا کار ساده ای نيست. سخت تر از اون چيزيست که فکر می كردم، حداقل به يک دليل، اونم اينکه اصلوب جملات بايد عوض بشه تا از گرته برداری اجتناب بشه، در عين حال بايد مراقب حفظ امانت در ترجمه بود.
اين فرقه که ذکرش مياد، از همين يهودی هايی هستند که از طرف دولت ايران گاه و بيگاه به ايران دعوت ميشن، شايد به اين دليل که با صهيونيسم مخالفن.
"با خدا بحث ميکنيم
يهوديهای هسيديک(Hasidic) نيويورک
وقتي توريست ها به ويليامزبرگ در محله بروکلين سر ميزنن انگار که به قرن ديگه ای منتقل ميشن. به فاصله فقط چند بلوک به سمت جنوب خيابون های زنده و مملو از هنرمندان غير سنتی و مهاجران پورتوريکويی، با مردانی برخورد مي كنيد، با ردا و ريش های بلند و کلاه های سياه، زنانی با لباسهايی پوشيده تر و کفشهایی خاص و بچه هایی که انگار از قاب عکسهای قديمی بيرون اومدن; درست مثل يک محله يهودی نشين قرن هجدهم. از خيلی جهات اين محله مانند جايگاه ستمر هسيدس(Satmar Hasids)ميمونه، فرقه ای از اولتراارتدکس های يهودی که بين فرق ديگه اولترا ارتدکس ها از رشد بيشتری برخورداره. فرقه ستمر در ستمره(Satumare) رومانی که اون زمان جزیی از امپراتوری مجار-اتريش بود تاسيس شد. پيروان اين فرقه بعد از جنگ جهانی دوم به آمريکا مهاجرت کردن و محله کوچکی با عقايد ضد صهيونيستی تشکيل دادن. عده ای از اين افراد هم از بازماندگان هولوکاست بودن. از اون زمان تا به حال پيروان اين فرقه به صد هزار نفر در تمام دنيا افزايش پيدا کردن که حدود ۶۵ تا ۷۵ هزار نفر در آمريکا زندگی ميکنن و ازين تعداد ۹۵% ساکن نيو يورک هستن.
درسته که اين گروه از نظر فرهنگی ايزوله شده، اما کمتر نيو يورکیی هست که چيزی راجع به دعوای سر پست رهبری در اون رو نشنيده باشه. روز۲۴ آوريل ربی عظمای اين فرقه موسی تيتلبم(Moses Teitelbaum)در سن ۹۱ سالگی از دنيا رفت و از خودش نام نيکی به يادگار گذاشت، بطوری که جمعيت فشرده ای از هزاران عزادار در کنيسه محل تنها سه ساعت پس از درگذشتش جمع شدن. از اون زمان بحث بر سر جانشينی بين دو پسر اون به وجود اومده. دو پسر اون زلمن و آرون هر دو ربی با پنجاه و اندی سال، در ۵ ساله گذشته مشغول بحث بر سر جانشينی ربی عظمی بودند. اين مقام فقط شامل هدايت معنوی پيروان نميشه (در اين فرقه اعتقاد بر اينه که ربی عظمی مستقيما با خدا در ارتباطه) بلکه صاحب اين مقام بر امپراتوری مذهبیی با ۵۰۰ ميليون دلار سرمايه حکومت ميکنه که شامل مديريت مدارس و تجارت و مملوکات ميشه.
مشکل بر ميگرده به ساله ۱۹۹۹، زمانی که موسی تيتلبن پسر سومش زلمن رو مسوول جمعيت اصلی ويليامزبرگ کرد. اين، سال ها بعد از انتصاب پسر اولش آرون بود که مسوول دومين جمعيت بزرگ در Kiryas Joel در ۱۱۳ کيلومتری شمال نيو يورک بود. طرفداران زلمن معتقدند که انتصاب اون به رياست جمعيت ويليامزبرگ به خاطر اين بوده که رهبری معنوی فرقه به زلمن واگذار بشه، از طرفی طرفداران آرون اين انتصاب رو به پريشان ذهنی جدی ربی عظمی در اين اواخر نسبت ميدن. تا به حال اين دو برادر مشغول مجادله با هم در سه دادگاه ايالتی بودن، طرفدارانشون هم تا به حال مشغول دعوای با هم. در اواخراکتبر گذشته حدود ۱۰۰ پليس برای جدا کردن اعضای اين فرقه و پايان دادن به دعوا و مشت کاری و ريش کشی به منطقه اومدن.
اگرچه رای ربی عظمی در اين مجادله وزن چندانی نداشت اما اون در وصيت نامه اش زلمن رو جانشين معرفی کرده. بنا بر اعلاميه مجمع شرعی ربی های ستمر در ۲۵ آوريل در وصيت نوشته شده: "... از همين لحظه من رهبری رو به زلمن واگزار ميکنم" اين بقدر کافی واضح بود اما مشکل رو حل نكرده باقی گذاشت. طرفداران آرون الان معتقدند که ربی عظمای بعدی بايد توسط مجمع مديران ستمر انتخاب بشه. وکلای هر دو طرف پيشبينی ميکنن که اين بحث تا دادگاه عالی آمريکا کشيده خواهد شد و تکليف این قضيه در اونجا روشن خواهد شد."
به نظرم اين مقاله ازين جهت جالبه که حق قضاوت از آسمان ها در حال انتقال به زمين هست. حتی در فرقه ای مانند اين فرقه به شدت مذهبی که در اون اعتقاد بر اينه که ربی عظمی با خدا مستقيما در ارتباطه، رای دادگاه عالی بر رای و نظر ربی عظمی ارجحيت پيدا ميکنه. گرچه فکر نميکنم منظور نويسنده مقاله رسوندن اين نکته بوده، چون عنوان اين مقاله درحقيقت "In God We Tussle" بود که به نوعی تشابه داره با جمله "In God We Trust" که در اکثر جاهای مهم و روی اسکناس ها در امريکا نوشته شده.
2 نظرات:
Sorry for leaving this post here, despite the fact that it's unrelated to your article and also its subject is rather late. This past Wedensday was 3 khordad (ring a bell?). I was searching online newspapers and websites to read something genuine about my nostalgia, but I had no success in my quest untill I found the following line. I couldn't help not to share it with those saluting the brave men and women who resisted the enemy and
recaptured Khoramshahr:
http://krln.blogspot.com/
سوم خرداد با بقيهی روزها چه فرق دارد؟
جواب درست اول: هيچ فرقی. هر روزی روزی است مثل بقيهی روزها.
جواب درست دوم: هماين. تو تلويزيون شلوغ میكنند. از اين جشنها میگيرند كه مجری روی سن راه میرود و مسابقه دارد و جايزه میدهند. دم به ساعت هم يكی با لباس نظامی میآيد و حرف میزند. مصاحبه و اين جور چيزها.
جواب درست سوم: از زمان قاجار تا سوم خرداد شصت و يك، هر بیيگانهای كه از كنارمان رد شده بود، به رسم يادگار سيلیای بيخ گوشمان زده بود. هيچ يك را جواب نداده بوديم. در سوم خرداد شصت و يك، پس از اين همه مدت، بالاخره يك بار سرمان را بلند كرديم و بیيگانه را جای خودش نشانديم. اين برای همهمان مايهی غرور است.
Ο
از رسانهی ملی و آموزش عمومی توقعی ندارم. دوست داريد كمك كنيد اين جواب درست سومی را به بچهها ياد بدهيم؟
دخترخالهای دارم که در مونترال تهیهکننده و گویندهی رادیو است. میگفت در خبرهایی که تهیه میکند مینویسد «کرانهی باختری اشغالی». از او میپرسند چرا میگویی اشغالی؟ میگوید چون اشغالی است. اما آنها خوششان نمیآید. کار بالا میگیرد تا جایی که مدیران رده بالای رادیو با او صحبت میکنند و میخواهند که روشش را عوض کند. او به چیزی که میگوید اعتقاد دارد. اکنون دو هفتهای میشود که محل کارش را عوض کرده است. این طور که میگویند صهیونیستها کنترل رسانهها و بانکهای دنیا را در دست دارند. ایران که بودم فکر میکردم این هم یکی از تبلیغات دولتی است. اما ظاهرا خیلی هم نادرست نیست. باید دید چطور با این تعداد کم و دشمنان زیادی که دارند به این قدرت دست پیدا کردهاند.
اگر به پیگیری مسائل فلسطین علاقهمندید سری به اینجا بزنید.
http://behzad.samadi.googlepages.com/cjpme
ارسال یک نظر