انتخابات






گرچه این موضوع صحبتم در حیطهٔ تخصص من نیست، اما فکر می‌کنم گفتنش بدون فایده نباشه. انتخابات پیش رو در ایران به نظرم یکی‌ از مهمترین انتخابات اخیر ایرانه. نه فقط به دلیل اینکه ریاست جمهوری در ایران به هر حال از اختیارات زیادی برخورداره، بلکه به دلیل اینکه رییس جمهور فعلی‌ بیش از اینکه رییس جمهور باشه، یک نماد و ایماژ شده از خاورمیانه وعلی‌الخصوص، ایران. انتخابات پیش رو، نه فقط انتخاب رییس جمهور آیندست، بلکه انتخاب و تعیین این چهره و ایماژ ایرانه، چهره‌ای که به نظرم اثر غیر مستقیم اون در آینده و حال ایران، بیش از اثر مستقیم اونه. چند نکته در این باره به ذهنم میرسه که مینویسم.

- یکی‌ از جاذبه‌های تماشای انتخابات اخیر آمریکا، مقدار درگیر شدن بدنهٔ جامعه با این موضوع بود. علاوه بر شخصیت‌های حقوقی مثل سندیکای کارگران و پزشکان و انجمن‌های مختلف، مردم عادی هم به صورت داوطلب در ستاد‌ها بودن. اگر شما به یک کاندیدا کمک ولو ناچیزی میکردید، با شما تماس گرفته میشد، تشکر میکردند، و درخواست میکردن که به فرض به مناطقی در نزدیک خونتون برید و کسانی‌ رو که برای انتخابات ثبت نام نمیکنند ، تشویق به این کار کنید (در انتخابات آمریکا، پیش از رای دادن باید ثبت نام کرد). این موضوع علی خصوص در ستاد اوباما مشهود بود؛ درگیر شدن بدنهٔ جامعه با‌عث ایجاد یک جریان و یک نیروی اجتماعی شده بود. بیل کلینتون رییس جمهور سابق آمریکا، پس از شکست همسرش در انتخابات مقدماتی جمله ای گفت که به نظرم این رو به خوبی‌ بیان می‌کنه: "شکست دادن یک نفر در انتخابات کار خیلی دشواری نیست، اما شکست دادن یک حرکت و یک جریان، انرژی فوق العاده زیادی لازم داره که ما نداشتیم". این جریان، نه فقط در روز انتخابات، که پس از اونروز هم اثر گذاره، چه اینکه افرادی که برای یک داوطلب زحمت کشیدن، بعدها به راحتی‌ اون نماینده رو تنها نخواهند گذاشت، و هم اینکه مطالباتشون رو ازون خواهند خواست.

- ضرب المثلی هست در اینجا که میگه قبل از دویدن باید راه رفتن رو یاد گرفت. به نظرم جریان دمکراسی در ایران هم مشابه این موضوعه. متاسفانه عده‌ زیادی از قشر فرهیخته ایران به دلیل اینکه انتخابات ایران کاملا آزاد نیست، در اون شرکت نمیکنند. وظیفه ما در قبال نسل آینده، این نیست که ایرانی‌ کاملا دمکراتیک و آزاد رو تحویل بدیم، باید اون رو بهتر از اون چیزی که به ما رسید تحویل بدیم، این سعادت شاید نصیب آیندگان بشه که در اون دوران زندگی‌ کنند. مارتین لوترکینگ(فعال حقوق سیاهان) درآخرین سخنرانی پیش از مرگش با تشابه داستان زندگی خودش با موسای نبی، گفت:
And I've seen the promised land. I may not get there with you. But I want you to know tonight, that we, as a people will get to the promised land
دکترکینگ همونطور که پیش بینی کرده بود در قید حیات نبود تا ببینه که مردمش به سرزمین وعده داده شده رسیدند و تفکر اون که:
a man should not be judged by his skin color but by the content of his characterجامه‌ عمل پوشید. با توجه به تاریخ، به نظرم عاقلانه نیست که تصور کنیم میانبری بدور از خشونت، از استبداد به دمکراسی وجود داره.

- یکی‌ از مواردی که به نظرم برای تمرین دمکراسی در ایران لازمه، نقد درست و بدون کینه از رقیبه. خاطرم هست که مجلات اول انقلاب رو که یکی‌ از بستگانمون جمع آوری کرده بود، مطالعه می‌کردم، در یکی‌ از اونها عکس ناواضحی از محمد رضا شاه پهلوی در یکی‌ از کلوپ‌های همجنس بازهای آمریکا بود. به همون استناد، نویسنده مدعی بود که آخرین شاه ایران همجنس گرا بوده. در اینجا غرضم ارزش گذاری یا تقبیح و تکریم همجنس گرا‌یی نیست به هیچ وجه، اما چیزی که معلومه، اینه که همجنس گرا‌یی در سال ۵۷ در ایران ناپسند بوده. نویسنده به جای نقد عملکرد شاه آخر ایران در بسته نگه داشتن فضای سیاسی، اون رو به همجنس بازی هم متهم می‌کنه؛ سعی‌ در نشون دادن تصویری کاملا سیاه از این شخصیت. همین دیدگاه و روش باعث میشه که کل اون دوره از جمله نهاد مفیدی مثل سپاه دانش، یا آزادی اجتماعی زنان و غیره و ذالک هم به کل، نفی بشه. مسلما دکتر احمدی نژاد کاستی‌های زیادی داشت، اما روش برخورد ایشون در بسیاری موارد هم هوشمندانه و حداقل با حمایت فکری اکثریت همراه بوده. یکی‌ از درس ها‌یی که اصلاح طلب‌ها از ایشون باید فرابگیرن، عدم نگاه از بالا به قاطبه مردم ایرانه . به نظرم نگاه غالب جریان اصلاح طلبی در ایران ، نگاهی‌ همراه با احترام، اما از موضع بالاتر بود. به فرض عکس ها‌یی که در استهزای دکتر احمدی نژاد در ایمیل‌ها رد و بدل میشد، نه تنها رذیلتی بر ایشون نیست، که مزیت هم هست. شاید این نوع نگاه برابر، برای قالب یک روشنفکر مناسب نباشه، اما برای یک دولتمرد، هست. سیاست‌های اقتصادی و سیاسی دولت به نظرم به طور محترمانه نقد بشه، اینکه چه ضرر هنگفتی این تصویر به ایران وارد کرده یا نقد محترمانه سخنرانیهای ایشون در سازمان‌های جهانی‌. اما بی جهت منکر همهٔ کار‌های ایشون من جمله سفر‌های استانی، صحبت از نزدیک با مردم و یا پوشیدن لباس محلی و صحبت به اون زبون نشیم. مسلما انتخابات جای شمردن مزایای رقیب نیست، اما مخالفت با همهٔ اقدامات رقیب، هم بدور از اخلاقه، هم بدور از درایت. بی جهت دولت ایشون رو متهم به فساد مالی‌ نکنیم، بلکه به بی درایتی و عدم مدیریت اصولی متهم کنیم. به نظرم، یکی‌ از نکات ضعف شخصیتی ایشون اصرار بر اشتباهات گذشته و عدم پذیرفتن اشتباهاتشونه، به عنوان مثال، انتخاب آقای کردان به عنوان وزیر. اینکه ایشون انتخاب شده بود، اونقدر‌ها بدور از مدیریت و انصاف نبود، اما تاکید بر ادامهٔ کار ایشون پس از رسوایی و با علم به گذشته پر سوال، بدور از انصاف و درایت، و همچنین نشون دهندهٔ غرور و یکدندگی بیجای رییس جمهور بود. به نظرم وقت اون رسیده که چهره ایران باز سازی بشه، و زمان اون رسیده که جناب رییس جمهور جای خودشون رو به فرد با لیاقت تری واگذار کنند.

- فکر می‌کنم وظیفه ماست که افراد نزدیک به خودمون رو تشویق به رای دادن کنیم، به عبارتی تفهیم این موضوع که: "?If you are not voting, who are you electing"




عکس از:"blogs.voices.com"

2 نظرات:

Esi گفت...

1) انتقاد زمانی منطقیست که واژه ها همچنان هویتی برای رساندن یک مفهوم دارند و مواضع طرفین روی حسی مشترک به اسم صداقت ، آخرین لایه ای که دور از دسترس قانون وجامعه است و کنترل آن در دست خود شخص است ، بنا شده باشد. اگر انتقاد نتیجه ای به جز تحمیق همراه نداشته باشه ، باید داد زد فریاد زد و تخریب کرد. این تنها راه مقابله با کسیست که با چکش آهنین استدلالش شیشه نازک منطق سیال ما را میشکند...
2) لازمه دموکراسی جهان بینی است که بخشی از آن رنگی دیدن جهان و انطباق هوشمندانه با زمان است. فرهنگ عجیب ما که یا کوروش یا هیچکس خیلی کار دست ما داده. کاش ملت این بار این چیزارو بیخیال شند و بیاند تو انتخابات شرکت کنند ...

بهزاد گفت...

موافقم که در انتقاد باید منصف بود و پذیرفت که احمدی نژاد نماینده بخش نه چندان کوچکی از جامعه ایران است که نمی‌توان وجودشان را انکار کرد. اما برایم سخت است که دروغ‌های بزرگ و گاه بچه‌گانه احمدی نژاد را از روی حسن نیت بدانم.
امیدوارم که اکثریت مردم ایران با آرامش و قاطعیت با احمدی نژاد و روشهای او خداحافظی کنند.